حجتالاسلام پناهیان:
حجتالاسلام پناهیان:
رهبر انقلاب اسلامی: «وظیفه داریم به مسائل گوناگون کشور با نگاه کلان و جامع نگاه کنیم... لازم است نگاه جامع و نگاه کلان به مسائل همچنان حفظ بشود و با این نگاهِ جامع در مقابل حوادث موضع بگیریم، حادثه را بشناسیم.» 1392/6/14
از منظر رهبر انقلاب اسلامی به موازات اینکه «نظام اسلامی» به دنبال تحقق اهداف، برنامهها و اقداماتی در کشور و منطقه است، دو جریان دیگر یعنی «نظام سلطه» و «جریان غربگرای داخل» نیز با اقدامات و برنامههایی مشخص به دنبال تحقق اهداف خود در کشور و منطقه و در تقابل با نظام اسلامی هستند.
حضرت آیتالله خامنهای محورهای سهگانهی» اقتصاد مقاومتی»، «پیشتازی در عرصهی علم و فناوری» و «تعالی و مقاومسازی فرهنگی» را بهعنوان پایههای اصلی برنامهی «نظام اسلامی» برای «پیشرفت کشور» معرفی میکنند و در مقابل برنامههای «نظام سلطه» در کشور و منطقه را مبتنی بر دو عنصر «نفوذ» و «اختلاف» میدانند.
رهبر انقلاب اسلامی در تحلیل برنامهها و اقدامات «جریان غربگرای داخلی» نیز چهار محور «ترویج احساس حقارت ملی»، «شبههافکنی و ترویج بیاعتقادی»، «ایجاد تردید در مسائل سرنوشتساز کشور» و «ترویج لذتجویی و شهوترانی» را در رأس برنامههای این جریان مطرح میکنند.
به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR نمودار «طرح کلی موضوعات و مفاهیم محوری بیانات رهبر انقلاب« را با تأکید بر مباحث مطرحشده در دورهی پسابرجام در تبیین برنامهها و اقدامات این سه جریان منتشر میکند.
گروه سیاسی-رجانیوز: محمد جواد ظریف همزمان با روز اجرای برجام (Implementation day)، مدعی لغو همهی تحریمها شد که نهتنها تناسبی با واقعیتهای موجود ندارد بلکه بیشتر شبیه به آرزوهای دستنیافتنی است.
به گزارش رجانیوز محمد جواد ظریف که به جهت اعلام آغاز روز اجرای برجام به وین رفته است در بدو ورود به فرودگاه گفت: « ما فکر می کنیم که اجرای برجام یک فرصت بسیار خوبی برای مردم ایران است که از آن طریق همه قطعنامههای ظالمانه شورای امنیت و همه قطعنامه های شورای حکام اژانس بین المللی انرژی اتمی پایان یابد و رسما لغو شود ...... همه تحریم های ظالمانه ای که بخاطر موضوع هسته ای ایران اعمال شده است، انشاء الله امروز لغو خواهد شد و کنار گذاشته خواهد شد و این یک روز بسیار خوبی برای مردم ایران است.»
این در حالی است که تنها چند روز پیش سید عباس عراقچی معاون وی و مسئول پیگیری اجرای برجام با رد سخنان امروز محمدجواد ظریف در رابطه با لغو همه تحریمها به بخشی از واقعیتهای تلخ برجام اشاره کرده و گفت:
«این واقعیت را باید بپذیریم که همه تحریم ها برداشته نمی شود و فقط تحریم های مرتبط با هسته ای رفع خواهد شد؛ چرا که ما در مورد بقیه موارد مذاکره نکرده ایم.تحریم های اولیه شامل این است که اتباع آمریکا حق ندارند با ایرانی ها کار کنند و اگر قرار بود این تحریم ها لغو شود باید درباره روابط دوجانبه مذاکره می شد. ماهیت روابط بین ایران و آمریکا همچون گذشته باقی می ماند. قصد از مذاکرات ، رفاقت نبوده است.»
وی همچنین با اشاره به باقی ماندن تحریمهای اولیه آمریکا گفت: « یکی از موارد تداخل تحریم ها، مربوط به تحریم های اولیه و ثانویه آمریکاست؛ درباره تحریم های اولیه اتباع آمریکا کماکان نمی توانند با ایران روابط اقتصادی داشته باشند اما تحریم های ثانویه برای کشورهای دیگر است که با اجرای برجام این تحریم ها برداشته می شود.»
همچنین علاوه بر اظهارات عراقچی رجوع به متن برجام نیز نشان میدهد که تحریمها نهتنها لغو نمیشوند بلکه موقتاً توقف میشوند. صفحه یازدهم ترجمه فارسی بند 21 برجام آمده است:
21- ایالات متحده منطبق با این «توافق جامع» اعمال تحریمهای مشخص شده در پیوست 2 را با اثربخشی همزمان با اجرای اقداماتِ توافق شده مرتبط با هستهای توسط ایران به نحو مشخص شده در پیوست 5، که توسط آژانس راستی آزمایی شده باشد، موقتاً متوقف ساخته و به این توقف ادامه خواهد داد. این تحریمها شامل حوزههای زیر، به نحوی که در پیوست دو تشریح شده میشود:
• 21. The United States will cease the application, and will continue to do so, in accordance with this JCPOA of the sanctions specified in Annex II to take effect simultaneously with the IAEA-verified implementation of the agreed nuclear-related measures by Iran as specified in Annex V. Such sanctions cover the following areas as described in Annex II:
اما نکته قابل تامل آنکه در پیوست 5 صفحه 88 بخش های مربوط به توقف موقت تحریم های آمریکا در « روز اجرا» ، موارد مهمی از تحریم های ثانویه استثنا شده است و در واقع شامل توقف تحریم نمی شود که شامل برخی از دستورهای اجرایی رئیس جمهور ،تحریم های وزارت خزانه داری و تحریم های کنگره آمریکا میباشد که برخی از آنها مانند اشخاصی که در لیست تحریم هستهای 13382 و تحریم ثانویه هستهای هستند حتی بعد از ده سال نیز لغو نخواهد شد.
همچنین اوباما نیز در نامه 26 آبان خود درباره برچیده شدن تمامی تحریم های اقتصادی و مالی از واژه تعلیق و یا لغو "دستورات اجرایی" استفاده نکرده است. در واقع آنچه اویاما اعلام کرده، صرفا دستور کسب آمادگی برای کاهش (Relief) برخی از تحریم ها بعد از اینکه ایران به تعهداتش عمل کرد، را به وزیر خارجه آمریکا واگذار کرده است. وزیر خارجه آمریکا هم صرفا توقف موقت 120 و یا 180 روزه (Waive) چند مصوبه کنگره را در 26 مهر اعلام کرد.چند موردی تحریمی هم که در آینده می خواهند موقتا متوقف شوند نیز در بیانیه آمریکا مشروط شده است به اینکه در لیست اس دی ان (SDN List) وزارت خزانه داری آمریکا نباشد.
لذا باید اذعان داشت که تحریمها هیچگاه به به طور کامل لغو نخواهند شد و این سخنان دکتر ظریف علاوه بر غلط بودن صرفاً نوعی بالا بردن انتظارات جامعه از برجام است که در نهایت نتیجهای عکس خواهد داشت.
همچنین برخلاف گفته دکتر ظریف قطعنامه های شورای امنیت نیز لغو نخواهند شد؛ زیرا بند 8 قطعنامه 2231 شورای امنیت به این موضوع اشاره میکند که صرفاً پورویژن (provisions ) یا مفاد قطعنامهها لغو میشود و مرژها یا همان تدابیر و اقداماتی که قطعنامهها گفته است همچنان باقی میماند.در همین رابطه در بند هشت از قطعنامه آمده است:
Decides, acting under Article 41 of the Charter of the United Nations, that on the date ten years after the JCPOA Adoption Day, as defined in the JCPOA, all the provisions of this resolution shall be terminated, and none of the previous resolutions described in paragraph7 (a) shall be applied
در اقدام وفق ماده 41 منشور ملل متحد، تصمیم میگیرد که ده سال پس از روز توافق برجام، به نحو تعیین شده در برجام، تمام مفاد این قطعنامه باید لغو شود، و هیچکدام از قطعنامههایی مذکور در بند 7 (الف)، نباید اجرا شوند، شورای امنیت رسیدگی به موضوع هستهای ایران را پایان داده، و موضوع «عدم اشاعه» از فهرست موضوعاتی که در دستورکار شورای امنیت قرار دارند خارج میشود.
تلاش برای دادن آدرس غلط به مردم چشم براه لغو تحریم، هرچند با اهداف زودگذر انتخاباتی صورت می گیرد، اما در آینده نزدیک و با روشن شدن واقعیت می تواند به بزرگترین چالش دولتی که سه سال منابع و امکانات کل کشور را معطل برجام کرده است تبدیل شود.
توسعه تنشهای قومی و مذهبی، سیاست شناخته شده رژیم صهیونیستی میباشد اما این سیاست بدون پشتیبانی آمریکا قابلیت تحقق ندارد چرا که این رژیم به خودی خود از توانایی چندانی برای اعمال نفوذ بر محیط منطقهای برخوردار نیست و از دید مردم و بسیاری از دولتهای منطقه «وصله ناجور» تلقی میشود. بنابراین اگر قبول داشته باشیم که الف: رژیم صهیونیستی بقاء خود را در تنش میان کشورهای پیرامونی خود میداند ب: تنشهای امنیتی و سیاسی در منطقه طی سالهای اخیر به صورت تصعیدی درآمده است، درمییابیم که در پشت درگیریهای فزاینده منطقه یک طرح اسرائیلی قرار دارد. در عین حال در یک معادله منطقی دیگر میتوانیم بگوئیم: الف: اسرائیل بطور مستقل توان اجرایی کردن طرح تنش در منطقه را ندارد ب: عمده عوامل منطقهای که به تنش دامن میزنند - نظیر عربستان و ترکیه - با آمریکا رابطه مرکز - پیرامون دارند یعنی یک جبهه به حساب میآیند، میتوانیم نتیجه بگیریم که طرح رژیم صهیونیستی از سوی آمریکا و دولتهای پیرامونی آن در منطقه پشتیبانی عملیاتی میشود. اما جدای از این مسئله شواهد و قرائن زیادی مبتنی بر تایید این گزارهها و نتایج آنها وجود دارند.
پیش از ورود در شواهد و نشانهها بررسی یک موضوع مرتبط ضرورت دارد. بعضی از نیروهای داخلی که از یک کلام بودن آنان میتوان فهمید از یک نقطه معین و هوشمند خط و ربط میگیرند، دوره افتاده و در این دانشگاه و آن دانشگاه، این روزنامه و آن روزنامه، این مرکز حساس متعلق به نظام و آن مرکز حساس متعلق به نظام، دنبال اثبات این نکته هستند که اسرائیل و عربستان از گرایش آمریکا به ایران نگران شدهاند و دنبال تنشآفرینی و برهم زدن وضع در حال شکلگیری میان ایران و آمریکا هستند و بعد هم به این مطلب اضافه میکنند که دولت آمریکا مخالف جنگ عربستان علیه مردم یمن است و نیز اعدام 47 نفر از مخالفان رژیم سعودی در یک روز، علیرغم مخالفت آمریکا صورت گرفته و اینکه کشورهای کوچک عربی علیه ایران شاخ و شانه میکشند علیرغم نظر آمریکا بوده و واشنگتن به دنبال کاهش تنش و ثبات است! این نیروها که متاسفانه بر بعضی مراکز حساس کشور سیطره یا نفوذ جدی دارند وضعیت را به گونهای به تصویر درمیآورند که گویی این کشورهای کوچک و نیز کشورهایی نظیر عربستان و ترکیه اقداماتی که انجام میدهند در نقطه مقابل سیاست آمریکا است و آمریکا در سیاست تنش منطقهای علیه ایران نظر مخالف دارد. البته این ادعاها از هیچ پایه قابل قبولی برخوردار نیست و این در حالی است که میزان خصومت آمریکا - اعم از دولت و مجلس آن - علیه جمهوری اسلامی بعد از توافق هستهای ایران - آمریکا افزایش یافته است. در همین ماههای اخیر که برجام به تصویب رسیده است دستکم 34 اقدام ضد ایرانی از سوی آمریکا به وقوع پیوسته و از حجم تبلیغات ضدایرانی که مقامات رسمی کاخسفید، وزارت خارجه و وزارت دفاع آمریکا بعد از برجام پشت آن بودهاند، به هیچوجه کم نشده است.
یک عدهای در ایران که متاسفانه بعضا جایگاههای حساسی از نظام را در اختیار دارند و از امکانات وسیعی - متعلق به بیتالمال مسلمین - برخوردار میباشند، مشغول دروغپراکنی و بزک کردن چهره دشمن اصلی ایران هستند. این در حالی است که در روزی که دولت ایران قلب راکتور اراک - که به منزله قلب ملت ایران بود - را از جا درآورد و جای آن را بتن ریخت، مقامات آمریکا از یک سو این را یک پیروزی بزرگ برای خود معرفی کردند و به پایکوبی پرداختند و از سوی دیگر بدون از دست دادن حتی یک لحظه، برای آنکه احساسات ضدایرانی در آمریکا کاهش پیدا نکند اعلام کردند نگرانیهای ما از امکانات تسلیحاتی ایران و حمایت آن از تروریزم و تهدید همپیمان اسرائیلی ما از سوی عوامل ایران به قوت خود باقی است و تا رفع آنها صحبت اعتماد به ایران نیست! اینها عجیب نیستند چون آمریکاییها کینهای عمیق از ملت ایران دارند و اگر بتوانند تا خشکانیدن همه ریشههای ایران ـ آنگونه که «واین برگر» مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا با صراحت گفت - از پای نمینشیند و جالب این است که آنان اگرچه که جریان مدعی اصلاحات - و در واقع خواهان تغییر هویت دینی و مردمی نظام - را به عنوان جاده صافکن سیطره دوباره بر ایران مورد حمایت خود دارند اما حتی در نهایت - به دلیل کینهتوز بودن آمریکاییها - آنان را نیز تحمل نمیکنند. آنان تسخیر لانه جاسوسی را هیچگاه از یاد نخواهند برد. اما عجیب این است که یک عدهای به نام «تحلیل واقعبینانه» دنبال ترسیم چهرهای منطقی و قابل تعامل از آمریکا هستند و شب و روز تلاش میکنند تا حساب آمریکا را از حساب اقدامات رژیم سعودی و رژیم اسرائیل و عوامل بسیار کوچکتری نظیر بحرین و قطر که اساسا در مواجهه با قدرت ایران به حساب نمیآیند، جدا معرفی نمایند. اگر این تصویر را بپذیریم باید به ملک سلمان و امیرخلیفه و امیر تمیم مدال شجاعت و اقتدار بدهیم که توامان توانستهاند در برابر آمریکا و ایران بایستند و حدود 10 ماه با مردم مقاوم یمن و 5 سال با مردم مظلوم بحرین بجنگند! در این میان طرح چنین موضوعاتی در داخل ایران اگر حالت طبیعی داشته باشد یعنی مثلا یک کسانی در روزنامه چیزی بنویسند، مهم نیست. مهم این است که کسانی که خودشان برای حل مسایل با عربستان و ترکیه و رژیمهای ناچیزی نظیر بحرین و قطر همه تلاشهای خود را بکار بستهاند و به هیچ موفقیتی نرسیدهاند، این منطق سست را ترویج مینمایند. جدانمایی اقدامات عربستان از سیاستهای آمریکا خدمت بزرگی هم به آمریکا و هم به عربستان است چرا که دامن یکی را از اتهام مشارکت در جنایات پاک میکند و دامن دیگری را از وابستگی به آمریکا و همپیمانی با اسرائیل. حالا خبرهای واقعی چیست؟ یکی از خبرهای واقعی این است که هواپیماهای سعودی در آسمان یمن توسط جنگندههای آمریکایی بمب و بنزین دریافت میکنند یک خبر واقعی از نوعی دیگر این است که تا پیش از بحث حمله به الرمادی عراق، هواپیماهای جنگی آمریکا دهها بار در مناطقی از استانهای الدیالی و صلاحالدین که تروریستها در محاصره ارتش و حشدالشعبی بودند، محمولههای جنگی، غذایی و دارویی ریخت و جنگ ارتش و مردم عراق با آنان را طایفهای لقب داد! این چهره بینقاب و طبیعی آمریکاست. اینکه آمریکا در همان روز بتونیزه شدن قلب راکتور آب سنگین اراک، توانایی دفاعی ایران را نشانه رفت و نفوذ منطقهای ایران را نیز غیرقابل تحمل خواند، این چهره بینقاب و طبیعی آمریکاست و اینکه دستگاههایی در ایران راه افتادهاند تا حساب آمریکا را از جنایات و ظلمها بر ایران جدا کرده و قول و قرارهای جلسهای آنان را قابل اعتماد معرفی کنند، یک آمریکای خیالی است.
اما برای این گزاره که حساب آمریکا از حساب خصومتورزیهای رژیم صهیونیستی و رژیم عربستان و رژیمکهایی نظیر بحرین و قطر جدا نیست بلکه آنچه این رژیمها دنبال میکنند ایفای نقش در یک طرح آمریکایی است، نکات زیر وجود دارد:
1- از دورانی که مشخص شد شوروی از یک نظام معارض غرب به یک نظام درگیر مشکلات داخلی خود تبدیل شده است، یعنی از اوائل دهه 1360 تاکنون، ایران و اسلامگرایی مشکل اصلی آمریکا و بقیه کشورهای غربی و رژیمهای ارتجاعی و سکولار وابسته به آن بوده است و تاکنون هیچ واقعهای با فرض اینکه با منافع آمریکا و... ناخوان باشد، نتوانستهاست جای مشکل ایران و اسلامگرایی را برای آمریکا و... بگیرد. هنری کیسینجر که نماد برجسته تفکر سیستمی آمریکا به حساب میآید، با صراحت گفت: «داعش و تروریزم موقتی و میراست اما آنکه ماندگار است و غلبه بر آن به این سادگیها نیست، ایران و تاثیرات ناشی از آن بر منطقه حساس خاورمیانه است.»
بنابراین واضح است که در هیات حاکمه آمریکا درباره ایران اجماع وجود دارد و بحث برخورد و کنترل ایران در آنجا یک مسئله اختلافی نیست و از این روست که طرحهای ضد ایرانی در مجلس نمایندگان آمریکا تقریبا مخالف ندارد و با اجماع - ونه اکثریت - به تصویب میرسد.
2- سیاست آمریکا درباره رژیم صهیونیستی کاملا مشخص است. اسرائیل ضمن آنکه معبر اصلی اجرای سیاستهای آمریکا در خاورمیانه طی بیش از 6 دهه گذشته بوده، در عین حال بقاء و برتری منطقهای آن از سیاستهای مبنایی و خللناپذیر آمریکا به حساب میآید و همه رئیسجمهورهای دمکرات و جمهوریخواه آمریکا با صراحت بر آن تاکید کردهاند. از سوی دیگر طبع ملتهای عرب و ترک درباره اسرائیل کاملا مشخص است و هیچ ملتی در منطقه نیست که به رژیم تلآویو اعتماد داشته باشد و بقاء آن را برتابد. سوال این است که چطور میشود که در عربستان و ترکیه مردم با رژیم صهیونیستی و یهودیت سیاسی بشدت مخالفند و سیاستهای عربستان و ترکیه در تنشآفرینی مورد قبول آمریکا نیست اما روابط عربستان و ترکیه و بعضی دولتهای دیگر با اسرائیل توسعهیافته و از شکل غیررسمی در حال تبدیل شدن به شکل رسمی است؟
اگر دولتهای ترکیه، عربستان و... مستقل عمل میکردند باید به تمایلات مردم خود که پایه بقاء حکومت آنان است، توجه میکردند و همزمان با لبه تیز حمله به ایران، لبه تیز حملات خود به سمت اسرائیل هم میبردند. چطور در یک جا توسعه خصومت است و در یک جا توسعه روابط؟ در مورد عملکرد گروههای تروریستی نظیر داعش، جبههًْالنصره، احرار الشام و... هم همین مسئله مطرح است.
3- مقامات آمریکا در سال 2007 با صراحت اعلام کردند که سیاست مداخله مستقیم علیه مردم منطقه به ضرر آمریکا و به نفع ایران تمام شده است. جمعبندی رسمی که مقامات دولت بوش در آغاز سال 2007 در محافل آمریکا از جمله مجلس نمایندگان آن بیان کردند که به راحتی از طریق جستجو در پایگاههای اینترنتی قابل دستیابی است، این بود که سیاستهای نظامی ما در این 8 سال - در فاصله 2000 تا 2007 - آمریکا را در میان مسلمین به عنوان عامل بدبختی و ایران را به عنوان فرشته نجات معرفی کرد، و این با سیاست و منافع ما سازگار نیست و لذا باید فعلا سخن گفتن از خاورمیانه جدید را رها کنیم و سخن گفتن از ثبات را جایگزین آن نمائیم. از آن زمان قرار شد با اقدامات درون منطقهای، ایران به عامل بیثباتی و آمریکا به عامل ثبات تبدیل - یعنی معرفی - شود! جنگهای نیابتی در این تاریخ در دستور کار قرار گرفت و حدود سه سال بعد اولین آثار آن با اقدامات حاد بعضی از گروههای نوظهور مسلح بنام مذهب یا قوم در منطقه ظاهر گردید و تا امروز رو به توسعه نهاده و حتی به شکل بسیار وقیح آن تبدیل شده که جنگ کشور ثروتمند عربستان عرب علیه کشور فقیر یمن عرب و اقدام دولت نیجریه در کشتار صدها نفر از شیعیان در زاریا و به شهادت رساندن رسمی عالم بزرگواری مثل آیتاله النمر، جلوههای جدید آن است. آری این است چهره بیرتوش آمریکا و ماهیت حوادث منطقه.
سعدالله زارعی
منبع:کیهان
بهمن دُرّی
رهبر معظم انقلاب چندی پیش در دیدار فرماندهان بسیج فرمودند: «نفوذ جریانی از نفوذ فردی خطرناکتر است/ نفوذ جریانی یعنی شبکهسازی در داخل ملت بوسیله پول و جاذبههای جنسی با هدف تغییر باورها، آرمانها، نگاهها و سبک زندگی / آماج نفوذ جریانی، نخبگان، افراد موثر، تصمیم سازان و تصمیمگیران هستند/ نفوذ خطر بزرگی است.»1
هشدار خطر بزرگ نفوذ از سوی رهبری اولین هشدار نبوده و طبعا به دلیل پیچیدگیهای فراوان و شاخصههای رنگارنگ آن، آخرین آن نیز نخواهد بود.
برای کاویدن عمق نگرش رهبر بصیر و روشن ضمیر انقلاب به منظور اعتنای بیش از پیش مسئولان، نخبگان، خواص جامعه، تصمیمگیران و تصمیمسازان به این هشدارها، ابتنا به مصادیق نفوذ فردی و جریانی و اشاره به شگردها و تاثیرات آن به عنوان پندآموزی از تجارب گرانسنگ انقلاب اسلامی ضرورت مییابد.
امیرانتظام، بنی صدر، مهدی هاشمی، کلاهی، کشمیری و عطاءالله مهاجرانی و...
نمونههایی از خیل نفوذ فردی در نظام اسلامی هستند که تقویم تاریخ انقلاب اسلامی شاهد خیانتهای فاجعهآمیز آنان در عرصههای سیاسی و فرهنگی بوده است و بررسی هشدارهای رهبری و گذشت زمان، این واقعیت را مشخص میکند که رسوبات عملکرد این افراد به دلیل سهلانگاری و ناآگاهی مسئولان، همچنان در برخی از همفکران و هواداران آنان وجود دارد. این شاخصه ممکن است افراد ناآشنا و بیتوجه را، به سوی کژاندیشیهای خطرناک سوق دهد و زمینه انحرافات دیگری را در جامعه فراهم سازد.
اینک این پرسش برای روح نقشپذیر و بیآلایش برخی از مخاطبان پیش میآید که به رغم تاثیرات مخرب و جبرانناپذیر «نفوذ فردی» در ارکان انقلاب، چرا «نفوذ جریانی» خطرناکتر از «نفوذ فردی» است؟
برای پاسخ به این پرسش و عبرتآموزی از فاجعه «نفوذ» و تبیین وجوه تمایز «نفوذ فردی» با «نفوذ جریانی»، نخست باید به عوامل گوناگون، تاثیرگذار و شناسایی و شناساندن ریشهها، شاخصهها و عوارض نفوذ فردی پرداخت که این مهم قبل از اینکه برای همه مردم مفید باشد، برای جوانان آرمانگرا و تاثیرپذیر جامعه، تعیین کننده است. از همین رو رجوع به خاطرات بزرگان و شخصیتهای برجسته نظام، بسیار کمککننده است.
دروغ بزرگ
«جلسه جامعه روحانیت بود. بنیصدر هم دعوت شده تا با وی اتمام حجت کنیم. اول یک خرده مَن، مَن کرد و گفت: «من جامعهشناسم و من اهل مطالعهام و من روحانی زادهام.
من با توجه به مطالعاتی که از وضعیت و بافت فرهنگی کشور داشتهام میدانم هیچ کاری بدون پشتوانه روحانیت به ثمر نخواهد نشست. پس اگر در دهی هم باشم، بدون هماهنگی با آخوند ده کاری نمیکنم، چون به نتیجه نمی رسد.، من بزرگ شده و وابسته به روحانیت هستم.»
آن موقع برایمان مشکل بود که حدس بزنیم دروغ میگوید.»2
بنی صدر بر اساس اسناد لانه جاسوسی مدتها بود که در قالب مشاوره اقتصادی با عوامل سازمان سیا مرتبط بود و اسناد ارزیابیهای سازمان سیا از وی اکنون در دسترس همه است.
اما نفوذی بودن بنی صدر زمانی آشکار میشود که وی به رغم کسوت ریاست جمهوری، با تمام توان علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی و ارکان و رهبری آن موضعگیری میکرد.
سالها بعد یکی از نزدیکان بنیصدر نوشت: «بنیصدر علنا و به طور فزایندهای علیه جمهوری اسلامی صحبت میکرد. او به برگزاری رفراندوم فرا میخواند. میخواست به مردم حالی کند نظرات و داوریهای [امام] خمینی از این پس کافی نیست»3
اما سرانجام «177 رای موافق، 20 رای مخالف، 12 رای ممتنع، بنیصدر را از صندلی ریاستجمهوری انداخت. رای به بنیصدر در ریاستجمهوری رای قاطعی بود، 11 میلیون رای همانند رای به عدم کفایت سیاسیاش.»4
کشمیری! خداحافظ
مرحوم آیتالله مهدوی کنی در خاطرات خود آورده است: «جایی که کشمیری نشسته بود یک مقدار خاکستر پیدا شد که آن را در نایلون ریختند برای خاکسپاری. وزیر شعار هم در روز تدفین از پشت تریبون مدام فریاد میزد: «کشمیری! خداحافظ».
بهزاد نبوی که عامل ورود کشمیری به نخستوزیری بود فرستاد دنبال خانوادهاش ولی، هیچکدام از اعضای خانوادهاش پیدا نشدند. آنجا بود که به شک افتادیم. واقعا کشمیری کشته شده یا نه؟ این در حالی بود که کشمیری بلافاصله بعد از منفجر کردن دفتر نخستوزیری در حال فرار از طریق مرز عراق به اروپا بود.»5
نفوذ خطرناک
و اما نمونه دیگر از «نفوذ فردی» نفوذ سیدمهدی هاشمی است که در روند انقلاب اسلامی خطرناک و بسیار عبرتآموز است.
محکومیت تظاهرات مردمی و پشتیبانی مهدی هاشمی و همراهانش از رژیم پهلوی در سالهای پیش از پیروزی انقلاب و قرار گرفتن آنان در صف هواداران انقلاب پس از پیروزی، همکاری آنان با گروه بنیصدر و چاپ مقالاتی در روزنامه «انقلاب اسلامی» به حمایت از وی، به رسمیت شناختن نهضت آزادی تحت عنوان «تنها حزب بر حق» و ارتباط مستقیم با سران این حزب و شرکت در مجالس آنان، عدم پذیرش ولایت فقیه، محکوم کردن حماسههای هشت سال دفاع مقدس، موضع خصمانه نسبت به بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی و... گویای هدایت پنهانی این عده از سوی عناصر پشت پردهای از مخالفین اسلام و انقلاب اسلامی بود.
از ارشاد تا بیبیسی
نمونه دیگر که نفوذ وی در عرصههای فرهنگی و سیاسی بویژه در دوره دولت اصلاحات خودنمایی میکرد عطاءالله مهاجرانی است که سمتهایی چون معاون امور مجلس دولت، معاون حقوقی رئیسجمهور و وزارت ارشاد را برعهده گرفت که بازگویی اقدامات و رفتارهای زیانبار وی در دوران مسئولیتش مثنوی هفتادمن خواهد شد. هشدارهای مکرر و صریح و شفاف مقام معظم رهبری درباره دیدگاههای غربگرایانه وی و فعالیتها، اقدامات و موضعگیریهای ضدفرهنگی و مغایر با راهبردهای فرهنگی و ملی کشور هیچیک موثر واقع نشد و وی پس از ترک کشور - که یکی از دلایل آن به خاطر مسائل خلاف اخلاقی بود - به عنوان عنصری تابلودار در خدمت سازمانهای امنیتی و جاسوسی انگلیس قرار گرفت و با حمایت آشکار انگلیس و کمک مادی عربستان در رسانههای معاندی چون بیبیسی، مشغول به فعالیت شد.