سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 339
بازدید دیروز : 415
کل بازدید : 138076
کل یادداشتها ها : 545
خبر مایه


2/4ـ اهمیت اصل «وحدت» در جذب بدنه دنیای اسلام (تجزیه و ترکیب جدید)

در دهه آینده، امواج اسلام ناب و انقلابی در دنیای تسنن کم کم آشکار خواهد شد؛ یعنی ببینید که صف بندی خیلی واضحی دارد صورت می گیرد؛ یک زمانی می گفتند که امام (رض) انقلاب کرد و منادی اسلام ناب بود ولی هر کسی که در اروپا مسلمان می شد، سلفی می شد! یعنی امام (رض) انقلاب کرد و بهره اش را عربستان می برد! از ترس انقلاب اسلامی به آنها مسجد دادند و اجازه دادند که تبلیغ کنند و هر کسی که مسلمان می شد او را مستقیم به دایره خودشان می آوردند؛ اینطور که نمی شود! انقلاب اسلامی باید این سنگر را فتح کند و دارد این کار را هم می کند. یعنی این سنگر، سنگری بود که در همکاری آمریکا و عربستان پیش آمده است و این همان اسلام آمریکایی است و توسعه اش به نفع اسلام نیست؛ این دارد فعال می شود. تا پنج سال قبل هر چه انسان به منطقه نگاه می کرد می گفت که این حوادث آخرالزمانی نیست؛ (الان هم نمی گویم که هست! عجله نباید کرد!) ولی نگاه کنید که اصلا بوی آخرالزمان را نمی داد؛ چرا؟ چون صف بندی ها فقط بر علیه اسرائیل بود؛ ما همیشه دنبال صف بندی های آخرالزمانی می گشتیم و الان خیلی واضح است که این امر به تدریج در صف بندی های منطقه دیده می­شود؛ یعنی آمریکا و به تعبیر دیگر، شیطان و استکبار جهانی، این جبهه نفاق داخلی دنیای اسلام را فعال کرده­اند که شفاف موضع می گیرد. این همان چیزی است که در نهایت به نفع ما است؛ اتفاق بدی نمی افتد؛ درست است که ما دنبال اتحاد هستیم، ولی سؤال می کنم که آیا واقعاً قرائت سلفی با اسلام ناب قابل اتحاد واقعی است؟ می خواهیم تحلیل کنیم. یک جایی این سر بر می دارد یا نه؟ یکی از این دو قرائت می تواند به اسم اسلام واقع شود؛ این جریانی که ما داریم به عنوان «وحدت» دنبال می کنیم بسیار خوب است؛ همین جریان در نهایت بستر را برای تبدیل شدن بدنه دنیای تسنن به اسلام ناب سیاسی به قرائت امام (رض) و بعد هم اسلام حقیقی فراهم می کند.

 

3/4ـ شکست جنبش های سلفی و لیبرالی عامل قدرت بیداری اسلامی

من یک نکته دیگر هم در مورد بیداری اسلامی بگویم؛ ببینید بیداری اسلامی به هر دلیلی که اتفاق افتاده باشد ایجاد امید بود؛ این ایجاد امید چطور به یأس در دنیای اسلام تبدیل شد؟ با قرائت انقلابی امام(رض) بود یا قرائت اخوان المسلمین؟ آنها می خواستند ترکیه را به قطب تبدیل کنند؛ خیال کردند که ترکیه می تواند قطب شود و با او کاری بکنند؛ بعد هم آقای «مُرسی» به ایران آمد و در کنفرانس کشورهای اسلامی شرکت کرد و به دیدار حضرت آقا هم نرفت و ...؛ معنای این کار، اعلام رهبری بود که من هم رهبر دنیای اسلام هستم و این مکتب هم برای خودش حکومتی دارد و خیلی دنبال ایران نباشید.

این شکستی که خوردند شکست چه کسی به حساب می آید؟ این امیدی که بعضی از مسلمان ها برای نجات، به بیداری اسلامی بستند و این امید، خاموش شد، پای قرائت انقلاب اسلامی نوشته می شود یا پای قرائت سلفی و قرائت اخوانی از اسلام؟

اگر ما مقاومت کنیم و این مرحله را پشت سر بگذاریم این تحرک نیابتی ترکیه از آمریکا و یهود در منطقه پای ما نوشته می شود یا پای قرائت روشنفکرانه از اسلام؟ آیا اینها بستر نمی شود که این حرکت بیداری اسلامی به نقطه کانونی خودش که اسلام ناب است، برگردد؟

عرض کردیم که یک زمانی در غرب مسلمان می شدند و مستقیم به جیب عربستان می رفتند؛ الان خود این بیداری اسلامی به وسیله چه کسی از دست رفته است؟ به وسیله قرائت اخوانی و سلفی از بین رفته است. یعنی چه کسی بیداری اسلامی را سرکوب کرده است؟ آمریکا مستقیماً یا به وسیله خود مسلمان ها؟ به وسیله کدام قرائت از اسلام؟

تجربه مصر نشان می دهد اسلام در شکل اخوان المسلمین هم قابل تحقق نیست؛ آنها که نمی خواستند ولایت فقیه درست کنند؛ آنها می خواستند شریعت را بیاورند و نمی خواستند قانون را به ولایت قید بزنند. حداکثر قانون اساسی شان قانون اساسی مشروط است؛ بالاتر از این که نمی شد. آن ظرفیت هم در مصر نیست. بنابراین خود این جریان به رشد اسلام ناب منتهی می شود؛ چه بخواهند و چه نخواهند؛ یعنی از قرائت سلفی یا قرائت اخوانی حتی قرائت ترکیه، کاری ساخته نیست؛ ناچار گرایش به اسلام ناب به وجود می آید. آن وقت آن بخش سلفی گری در نهایت به جریان سفیانی و قرائت خشن بر علیه این قرائت از اسلام تبدیل خواهد شد و در خدمت غرب خواهد بود؛ من حدس می زنم که جریان سفیانی ترکیبی از جریان سلفی و جریان روشنفکری است.

 

یامین پور: یعنی عالم متهتک و جاهل متنسک با هم هستند.

استاد میرباقری : وقتی اینها در یک جریانی به وحدت می رسند آن جریان سفیانی می شود؛ جریان سفیانی احتمالاً یک جریان ترکیبی از اسلام سازشکار و اسلام سلفی است.

 

5ـ فلسفه تاریخ شیعی، معیار تحلیل حوادث آخرالزمانی

یامین پور: گرایش های آخرالزمانی یا آخرالزمان گرایی در طی سال های اخیر خیلی تشدید شده است؛ حرف و حدیث های بسیاری هم هست؛ بعضی ها تطبیق مصادیق می دهند، برخی هم تطبیق قواعد می کنند. ولی درمجموع، توجهات به صحنه جهان از موضع آخرالزمانی جلب شده است؛ طرفدار این هستید که تحلیل های آخرالزمانی رواج پیدا کند؟ مثلاً وقتی به صحنه سوریه نگاه می کنیم از حیث اینکه به دنبال سفیانی و لشکرش هستیم نگاه کنیم؛ این خوب است یا بد؟

استاد میرباقری: من تحلیل بر اساس «فلسفه تاریخ شیعی» را خوب می دانم که اگر دقیق باشد معلوم می شود که این درگیری ای که به گفته امام (رض) بین اسلام ناب و جریان کفر و استکبار است، چیست؛ البته اسلام نفاق، همان کفر است و این دو یکی هستند؛ فرق هم نمی کند که نفاقی باشد که در باطن، احتیاجات و شهوات مادی را منتها با رنگ و بوی اسلامی می خواهد؛ مثل اسلام ترکیه که اسلام نفاق است؛ کجا طرفدار اسلام است؟ محور برنامه ریزی اش «توسعه غربی» است نه اسلام! این نوعی نفاق است. نوع دیگری از نفاق این است که ولایت حقه را کنار بگذارید و شریعت را بپذیرید؛ اگر حلقه اتصال توحید و شریعت که «ولایت» است را بردارید، نه توحید دست یافتنی است و نه شریعت. این هم یک نمونه نفاق است. این دو جریان نفاقی که وجود دارد در نهایت با کفر همراه هستند.

تلقی من این است که ما باید رویکرد فلسفه تاریخ شیعه را در تحلیل حوادث منطقه ای اصل قرار دهیم که یک بخشی از این مسیر هم حوادث آخرالزمانی است و آن وقت نسبت بین حوادث آخرالزمانی و وقایع کنونی را باید تحلیل کنیم؛ نمی شود که تحلیل نکنیم. مستقیم آخرالزمانی نشویم، ولی رابطه آخرالزمان با شرایط موجود را هم باید تحلیل کنیم.

این تحلیل در حوزه زندگی خصوصی قبل از حکومت، یک نتیجه ای دارد؛ در دوره ای که تشیع یک دوره پارتیزانی در اسلام دارد اثر دیگری دارد؛ در دورانی که به دولت می رسیم هم اثر دیگری دارد و نیز در دورانی که حرکت تمدنی آغاز شده حتماً این تحلیل یک نتایج دیگری خواهد داشت و ما نمی توانیم از آن غافل باشیم؛ ولی تحلیل آخرالزمانی را به شکل بسیط تطبیق کردن، خوب نیست؛ به نظر می آید در نگاه فلسفه تاریخی حتماً باید نسبت آن شرایط را با شرایط خودمان برقرار کنیم.

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ