3. در انتخابات اخیر باید نگاه جریانی و جبهه ای داشته باشیم نه نگاه فردی
شکی نیست جبهه اصلاحطلب که حامی «شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» است، اصلاحطلبانی که در فتنه 88 بهدنبال اسقاط نظام بودند، اصلاحطلبانی که در کودتای 88 بهدنبال تغییر شعار اصلی انقلاب از «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» بودند و جماعت لیبرالی که با شعار مرگ بر اصل ولایتفقیه در خیابانهای تهران، جولان میدادند، با عناصر ضدانقلاب منطبق شدهاند. این جماعت اگرچه مدعی هستند بهدنبال تندروی نبوده و خود را درون نظام میبینند، اما تا به حال حاضر نشدهاند از حمایت جریان ضدانقلاب تبری بجویند و روابط سیاسی ـ رسانهای خود را با این جریان بهطور کامل حفظ کردهاند. از سوی دیگر، این جریان در کنار عناصر ضدانقلاب، با گروه دیگری نیز پیوند خوردهاند. گروهی که رابطه با آمریکا را رابطه با کدخدای عرصه بینالملل تلقی میکند. در کنار این انطباق، عناصر نفوذی و در رأس آنها آمریکا، به این نتیجه رسیده است که نمیتواند بهتنهایی وارد عرصههای سیاسی ایران بشود لذا نیازمند عناصر داخلی است. بنابراین هماهنگی و پیوند میان جریان نفوذ همانگونه در سال 88 قسمتی از آن را مشاهده کردیم، دور از انتظار نیست. در انتخابات پیشرو بهدلیل اهمیت مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، جریانهای رقیب بهدرستی صفآرایی کرده و بهنوعی با هم منطبق شدهاند:
1. هماهنگی میان اصلاحات و ضدانقلاب فراری و همچنین حمایت ضدانقلاب فراری از جریان اعتدال
2. هماهنگی میان جریان حامی آمریکا و البته جریان اعتدالی نیز بهتنهایی رقیب مهمی بهشمار میرود
3. هماهنگی با غرب بهواسطه ایجاد پل میان عناصر نفوذی و عوامل داخلی (سوءاستفاده جریان نفوذ از دلگرمی جریان اعتدال به رویای آمریکایی و آمادگی جریان اصلاحات برای همکاری)
حال سوال این است: جریان مومن انقلابی نیازمند ائتلاف با همه گروههای اصولگرایی است یا باید نگاه ائتلافی را کنار گذاشته و به نگاه سلیقهای و فردمحور لیست ببندد؟ بهنظر میرسد جواب این سوال مشخص است. در رقابت جریانی و جبههای، میبایست از تمام ظرفیتهای موجود استفاده کرد و نباید در این فضا نگاه پالایشی به افراد درون جریان اصولگرایی داشته باشیم.
4. توجه به واقعیت مجلس شورای اسلامی و مسئله «اقلیت فعال موثر» در کنار «اکثریت پیرو غیر موثر»
در تحلیل جریان انقلابی برای رأی به افراد، بحث کارآمدی و تخصصگرایی دیده میشود. مسئلهای که هیچکسی نمیتواند از آن چشمپوشی کند و ایدهآل آن است که کسانی که وارد مجلس شورای اسلامی میشوند، در کنار انقلابی و سیاسی بودن، در موضوعات مختلفی که نیازمند قانونگذاری و نظارت بر جامعه و نهادهای دیگر است، تخصص لازم را داشته باشند.
موضوعی که در کنار این تخصصگرایی و کارآمدی نیازمند آن هستیم، توجه به واقعیت درونی مجلس شورای اسلامی است. جریان انقلابی باید به این مسئله توجه کند که درون مجلس غالبا اقلیتی فعال و موثر وجود دارد که در موضوعات مختلف تخصص و تاثیرگذاری لازم را دارند و بهواسطه مشورت با دیگر نمایندگان و گروههای متخصص بیرون از مجلس، میتوانند با استفاده از پتانسیل خود در جامعه و مجلس، به هدف جمعی برسند. در این بین، جماعت دیگر که اکثریت را تشکیل میدهند، اگرچه ممکن است تخصص هم داشته باشد، تاثیرگذاری لازم را ندارند. لذا اکثریت در خیلی از موارد تابع حرکت اقلیت متخصص و موثر میشوند و این تابعیت، در زمانی که نیاز به رأی تکتک افراد است، خود را نشان میدهد. حال اگر در لیست تهیه شده توسط نهادهای مورد اعتماد به مسئله اقلیت موثر و متخصص توجه شده است، اگر شخصی هم وجود داشته باشد که کارآمدی کمتری نسبت به دیگر عزیزان بیرون از لیست دارد، میتوان با تسامح و نگاه جریانی این مسئله را پذیرفت و صد البته اگر تمامی افراد لیست کارآمد، متخصص و مقبول مردم باشند قطعا هیچکس در رأی به چنین لیستی شکی به خود راه نمیدهد. اما باید معنای ائتلاف را مدنظر قرار داد. ائتلاف میان اصولگرایان شرایط خود را میطلبد. همانگونه که در لیست ائتلافی اصلاحطلبان، به دلیل شرایط سیاسی، سابقه افراد در نظر گرفته نمیشود و امثال کاظم جلالی وارد لیست میشوند.
5. اما حرف آخر، چرا باید از منطق رأی به فرد اصلح، به منطق رأی به فرد صالح در لیست برسیم؟
برای پاسخ به سوال فوق میبایست به تجارب سیاسیون در انتخابات گذشته رجوع کنیم. در کلان شهرها، بهخصوص تهران، از ابتدای انقلاب، مردم بدون هیچگونه شبههای با اعتماد به نهادهای انقلابی تنها به لیستها رأیی دادهاند. کمتر کسی وجود دارد در شهری مثل تهران و با حضور چند هزار داوطلب، بدون لیست پای صندوق رأی حاضر شود. لذا در این شرایط اگر شخصی کارآمدی و تخصص لازم را داشته باشد و در یک کلام اصلح باشد، نسبت به دیگرانی که در لیستها جای گرفتهاند شانس بسیار کمتری برای ورود به مجلس دارد، مگر اینکه از نظر شخصی در جامعه با اقبال فراوانی مواجه شود و مردم بهواسطه شهرت یا هر مسئله دیگری، بدون در نظر گرفتن لیستها به این شخص رأی دهند. خلاف این امر موارد بسیار اندکی در جمهوری اسلامی ایران رخ داده است. آنچه در تمامی انتخابات مجلس از ابتدای پیروزی انقلاب تا به حال تجربه شده است، رأیآوری و رقابت لیستهای مهم در کلانشهرها است. حال اگر با توجه به دلایل پنجگانه بپذیریم در شرایطی قرار گرفتهایم که باید مجلسی یکدست مقابل استکبار و دشمنان داخلی و خارجی داشته باشیم، میتوانیم با عدول از افراد اصلح بیرون از لیست، به افراد درون لیست اعتماد کنیم و به حجت شرعی برسیم که اگر به تکتک اسامی درون لیست رأی ندهیم، ممکن است از جریان رقیب افرادی وارد مجلس شوند که بهنفع مصالح عمومی و منافع ملی عمل نکنند. به تعبیر دیگر، با توجه به فضای سیاسی داخلی و مشکلات خارجی جمهوری اسلامی ایران، در شرایط تزاحم میتوانیم اهم و مهم کنیم و اهمیت رأی به لیست را مورد توجه قرار دهیم.
هر یک رأی بدون در نظر گرفتن نتایج انتخابات و بدون واقعبینی لازم، بهطورقطع کمک شایانی به جریان رقیب خواهد کرد. جریان انقلابی باید پیروز انتخابات شود و در داخل مجلس به اکثریت برسد. نباید اجازه دهیم مجلسی روی کار بیاید که در ظاهر اصولگرا ولی در صحن مجلس، طرفدار جریان فتنه و اعتدال متمایل به آمریکا باشد.
علیاکبر غلامی - پنجره