دیروز مصاحبه تازهای از ابراهیم حاتمیکیا در گفتوگو با روزنامه «شرق» منتشر شده است.اوضاع انگار کمی متفاوت شده است. اینجا هم کارگردان «بادیگارد» از دنیایی فراتر از متن فیلمهایش حرف میزند. حاتمیکیا باز هم از آرزوهای فیلمسازیش گفته است: یک روزی آرزویم این بود که فیلم چمران را بسازم و میگفتم اگر مُردم هم دیگر اشکالی ندارد، فقط چمران را بسازم. الان باز دلم چیزهای دیگری میخواهد. از یک قله رد شدم و دلم قلههای دیگری میخواهد.
دوست دارم از مروت پهلوانی قاسم سلیمانی بگویم
در اینجای بحث مصاحبه کننده میپرسد: الان چه قلهای مانده؟ و حاتمیکیا نامی به زبان میآورد که در این چندسال، بارها از او به حسرت یاد کرده است. او میگوید: در کوبانی که در منطقه کردستان عراق واقع شده، پکک حضور قوی دارد. نیروهای پکک کلی از بچهها و سربازهای ما را ناغافل در پادگانها و پاسگاهها زده و شهید کردهاند. وقتی قضیه کوبانی پیش آمد، مروت پهلوانی قاسم سلیمانی به نحوی بود که اصلا نیامد بگوید که بگذار همه آنها به خاطر ظلمهایی که در حملههایشان به سربازان ما روا داشتند، تقاص پس بدهند! بلکه با نیروهایش بلند شد و رفت و کوبانی را نجات داد و نگذاشت شهر به دست داعش بیفتد. دوست دارم از این مروتها بگویم. دوست دارم بچههایی را که در گوشهاند و دیده نمیشوند و به چشم نمیآیند، در فیلمهایم روایت کنم و به جامعهام بگویم اینها را بیشتر بشناسید!
سربازان امروز ایران در «بَرَز» میایستند، پای دیوار قلعه نمیایستند مبادا قلعه دچار ضربه شود
کارگردان «از کرخه تا راین» در مورد اینکه جنگ هنوز برایش زنده است و در مورد سربازان امروز ایران اسلامی گفته است: درست است که سیوچند سال از انقلاب میگذرد، ولی اتفاقاتی که امروز در منطقه میافتد، نشان میدهد که جنگ هنوز ادامه دارد! گاهی در تلگرام میبینم بچهها میگویند ایران یک قلعه است! قلعهها هم یک محدوده بیرون از خود دارند که به آن «بَرَز» میگویند. سرباز آنجا میایستد، پای دیوار قلعه نمیایستد که مبادا قلعه دچار ضربه شود. امروز بچههای ما دارند جلوتر از قلعه میجنگند والا داعش الان پشت دروازه ما و در حال توآمدن بود. برای همین بحث جنگ زنده و خیلی هم جدی است. هر وقت هم که بحث جدیتر شده و خبر از قصرشیرین آمده که ممکن است از آنجا وارد شوند، همهمان دیدیم که خوف برمان داشته. جنگ برایم هنوز زنده است. قاسم سلیمانی زنده است و مسیر، مسیری است که هنوز ادامه دارد. یک وقتی فکر میکردیم یک روز که جنگ تمام شد، این عده برمیگردند به پادگانها و سر زندگیشان مینشینند، اما میبینید که چنین خبری نشد. جنگ هنوز ادامه دارد و هیچ کاری هم نمیشود کرد و به بدترین شکلش هم دارد اتفاق میافتد.
رأس هرم اجرائی کشور برخلاف لباسی که بر تن دارند، هیچ نسبتی با هنر و فرهنگ ندارد
کارگردان بادیگارد در بخش دیگری از این مصاحبه باز هم با همان اصطلاح دیپلماتهای فرهنگی نسبت به مدیریت فرهنگی کشور معترض شده است و در جایی میگوید: مسئولان کنونی جز اظهار عجز و ناتوانی از بودجه حتی تشویقگر این موضوع هم نیستند. میگویند که پول نداریم و فقط میتوانیم تشویقتان کنیم. زمان ساخت فیلم «خاکستر سبز»، آقای لاریجانی وزیر ارشاد وقت، مرا در دفترش خواسته و گفت که حاضر است کمک کند تا من بروم بوسنی و تحقیق کنم؛ یعنی مدیر فرهنگی افقی را میبیند و براساس آن فیلمساز را تشویق میکند که اگر از سوژهای فیلم بسازی که دغدغه نظام است، موظفم کمکت کنم. اینطور میشود که فیلمها رنگ همسوی سیاستهای نظام میگیرند و اراده نظام در فیلمها دیده میشود؛ اما درباره این جشنواره چه باید بگویم؟ اثر مدیران فرهنگی بعد از آرامشدادن چیست؟ مثلا فیلمسازی که میخواهد برای جشنواره برلین فیلم بفرستد، میداند این جشنواره چه مانیفستی دارد که براساس آن اگر فیلمی درباره علایق آنها بسازد و حتی در طول فیلمبرداری یا مونتاژ نمایندهاش به فیلم سرکشی کند، میتوان آن را در جشنواره دید؛ اما آقای ایوبی شما جدای از شعار چه خواستید و چه شد؟ البته انتقاد صرفا به ایوبی و جنتی برنمیگردد. متأسفانه رأس هرم اجرائی کشور برخلاف لباسی که بر تن دارند، هیچ نسبتی با هنر و فرهنگ ندارد و در این آشفتهبازار وقتی زیردستان نیز از سربازانی انتخاب شوند که دغدغه این بحث را ندارند و اگر لازم به ایستادن پای اصولی باشد؛ چون خصلت ایستادگی نیاموختهاند، با هر باد موافق و مخالفی جابهجا میشوند و رفتارشان پر از تناقضهای مدیریتی است.
ایوبی و جنتی هر دو از عالم دیپلماسی به عالم فرهنگ آمدهاند
حاتمیکیا در پاسخ به چرایی عدم حمایت مدیران فعلی سینمایی از مجوزهایی که خودشان صادر میکنند و همچنین دلایل توقیف فیلمها گفت: به دلیل اینکه آقای ایوبی و جنتی هر دو از عالم دیپلماسی به عالم فرهنگ آمدهاند. عالم دیپلماسی با عالم فرهنگ فاصلهای به تناسب وسط تنور و بیرون از تنور دارد. ظاهرشان خیلی به هم شبیه است؛ کت و شلواری هستیم، خیلی تیپهایمان تروتمیز و مرتب است، مثل هم لباس میپوشیم؛ ولی عمیق که شویم، دیپلماتهایی که به فرهنگ آمدهاند، مرد مبارزه و ایستادگی در جایگاههایی که باید باشند، نیستند؛ چون چشمشان به تلکس رمزی شده است و نه اجتهاد شخصی.
مرد فرهنگی اگر بداند در جایگاهی که اشغال کرده، مؤثر نیست استعفا میدهد؛ ولی اینها اینطور نیستند!
او در اینجای بحث نظر جالبی در مورد وجه ایستادگی مدیران قبلی فرهنگی بیان میکند. او از خاتمی،مهاجرانی و لاریجانی نام میبرد و در مورد تفاوتشان با مدیران فعلی فرهنگ کشور میگوید: اول خاتمی و بعدا مهاجرانی و بعدا تا حدودی لاریجانی واجد این ویژگی ایستادگی و مبارزه بودند. مهاجرانی وزیری بود که کاراکتر داشت و در جایگاهی که داشت، مؤثر عمل میکرد. حالا اینکه موافق دیدگاه و مواضعش هستیم یا نه، به جای خود؛ ولی او برای حفظ منافع اهالی فرهنگ مبارزه میکرد. مطمئن هستم که آقای ایوبی در طول صدارتش یکبار هم با روحانی دیدار و تقاضای کمک به سینما نداشته؛ حتی آقای جنتی هم همینطور، ولی ببینید در دوران مرحوم سیفالله داد یا همین شمقدری چقدر از رئیسجمهور وقت فرصت گرفتند و پول و امکانات به سینما تزریق کردند. مرد فرهنگی اگر بداند در جایگاهی که اشغال کرده، مؤثر نیست استعفا میدهد؛ ولی چون این دوستان قرار نیست در حوزه فرهنگ بمانند و اینجا منصبی است برای ارتقا به جاهای دیگر پس هیچوقت چنین اتفاقی نخواهد افتاد؛ مگر آنکه آنقدر شور شود که به نوعی عذرش را بخواهند.
حاتمیکیا البته در جایی از مصاحبه به احوالات «حاج حیدر» و «بادیگارد» و نزدیکی آن به مختصات سیاسی - اجتماعی فعلی کشور میگوید که تصمیم قهرمان فیلم آن هم در دوران ریاستجمهوری روحانی برای اینکه بادیگارد چهرههای سیاسی نباشد، ارجاع سیاسی ندارد ولی تاکید میکند: نه لزوما به یک فرد خاص و به این مقطع! اصلا تعارف ندارم، من اگر میخواستم چنین حرفی بزنم، خیلی صریح میگفتم. اشاراتی به جهان سیاست دارم؛ اما اشاراتم به سیاست دوران روحانی نیست.
کاگردان «آژانس شیشه ای» در بخش دیگری از مصاحبه و در پاسخ به سوال حاشیه ای دیگری که آیا از اینکه به روحانی رأی دادید، پشیمان هستید یا نه؟ میگوید: نمیدانم چه باید بگویم. اگر درد شترهای خودمان در حوزه فرهنگ باشد که سخت پشیمانم، ولی وقتی کلیت نظام را تحلیل میکنم، حضورش را مؤثر میدانم.