3- نفوذ علمی:
نفوذ علمی، یکی از مهمترین محورهای نفوذ بیگانگان در کشور است. این نوع نفوذ در دو سطح مدیریتی و دانشی؛ در حال حاضر یکی از مهمترین مجاری تسلط بر کشور اسلامیمان را تشکیل میدهد:
1- نفوذ دانشی: نفوذ دانشی در ساختار علمی کشور که بخصوص بعد از مطرح شدن مذاکرات هستهای و دغدغهی نفوذ به بهانه اجرای توافقات، شدت گرفته است؛ بسیار امنیتیتر و خطرناکتر از انواع دیگر است. جاسوسی در ساختار علمی کشور، فروش اطلاعات و اکتشافات علمی کشور، انواع خرابکاری و ... از مصادیق اجرای این نوع نفوذ است که به دلیل نقاط ضعف برجام، مسیر آن باز خواهد گشت.
2- نفوذ مدیریتی: نفوذ مدیریتی که از ابتدای انقلاب و به خاطر غفلت و تعمد برخی مسئولین وقت دولت سازندگی در عدم بهرهبرداری از شرایط بعد از انقلاب فرهنگی صورت گرفت؛ به دنبال تشکیل بدنهای ضد انقلاب، تجدیدنظر طلب و حتی برانداز در سطوح مختلف وزارت علوم هستند. این سطوح مدیریتی از دانشجویان (که بخشی از آنها بدنهی مدیریتی آینده وزارت علوم هستند)، اساتید و مدیران تشکیل میشوند. بیشترین موفقیت جریان نفوذ را میتوان در سطح اساتید ارزیابی نمود که اتفاقاً مهمترین دسته هستند. زیرا این دسته هم تاثیرگذارترین بر قشر دانشجو هستند، و هم بدنهی مدیریتی را تشکیل میدهند.
هرچند اکثریت اساتید دانشگاههای کشور، اساتیدی دلسوز و معتقد هستند، ولی بخش اندک ولی غوغاسالار و صاحب تریبونی از اساتیدنماها در پروژههای براندازی چون فتنه 88، کودتای 18 تیر 1378، انواع جریان سازی ضد ملی چون «توافق به هر قیمتی»، طرد اسلامی و بومی سازی علوم انسانی، عدم نیاز به انرژی صلح آمیز هستهای و .... فعال بوده و هستند.
در ادامه به برخی مصادیق نفوذ علمی از هر دو نوع ذکر شده در بالا، اشاره میگردد.
نفوذ علمی از روزنهی برجام:
یکی از روزنههای نفوذ علمی دشمن، برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)23 و نیز قطعنامه 2231 میباشد که در حال حاضر این دو سند حقوقی و الزامآور با ساختاری در هم تنیده و وابسته به هم، زمینهی نفوذ را بخصوص در حوزه علمی فراهم کرده است. این مسئله بهطور خاصتر در دانشهای پیشرفتهای چون هستهای و فضایی بارز است. بازرسیهای فراپروتکلی و فرامعمول که در این دو سند حقوقی پذیرفته شده است، عملاً امکان جاسوسی را به دشمنان انقلاب اسلامی در پوشش بازرسان آژانس میدهد. مسئلهای که مسبوق به سابقه نیز بوده است. هر چند در روال تصویب برجام در مجلس، نمایندگان وزارت خارجه و دولت صریحاً گفتهاند که با هرگونه دبه درآوردن طرف مقابل مخالفت میکنند و یا به مفاد مخالف برجام در قطعنامه 2231 پایبند نخواهند بود؛ اما این ادعا واهی است زیرا در متن برجام، قطعنامه 2231 تلویحاً تأیید شده است و عدم پایبندی به قطعنامه، میتوان زمینهی عدم پایبندی جمهوری اسلامی به برجام را نیز فراهم کند. از طرفی دیگر، خود متن برجام نیز با الزام پذیرش و یا تسهیل پروتکل الحاقی، مکانیزم ماشه و ... عملاً راه را برای بازرسیهای فرامعمول باز کرده است.
پروژهی بورسیهها و تخریب نخبگان متعهد کشور:
پروژهی حذف دانشجویان نخبه متعهد به بهانهی بورسیههای غیر قانونی خیالی، از جمله مواردی بود که از ابتدای روی کار آمدن دولت تدبیر و امید کلید خورد. یکی از اهداف این پروژهی، ایجاد غفلت و فرار به جلوی نمایندگان دولت در مقابل مجلس در رأی دادن به سهم جریان فتنه در کابینهی دولت (وزارت علوم)، بوده است. زیرا زمانی که رأی ندادن نمایندگان مجلس به گزینههای فتنه گر معرفی شده برای وزارت علوم (توفیقی و نیز فرجی دانا) قطعی شد؛ این مسئله بهصورت واضحی به جریان بورسیهها گره خورد. از جمله بعد از استیضاح فرجی دانا، رسانههای زنجیرهای دولت و جریان فتنه، اقدامات غیر قانونی فرجی دانا در پروژهی بورسیهها را بهانهی نمایندگان مطرح کردند. این مسئله توسط روحانی نیز مطرح شد و وی با استفاده از لفظ معروف «بورسیه و ما ادراک مالبورسیه»، علت استیضاح فرجی دانا را صراحتاً به مسئله بورسیهها ربط داد. در حال حاضر نه تنها بعد از مشخص شدن دروغ بودن کل پروژه و اعتراف مسئولین وزارت علوم، حقوق بخش زیاد از آنها اعاده نشد، که آبروی حدود 3000 دانشجو و نخبهی علمی کشورمان نیز هتک گردید.
اما چرا باید تعداد زیادی دانشجوی مؤمن معرفی شده برای بورسیهی تحصیلی خارج از کشور، به این روز دچار شوند؟ در حالی که این روند در دولتهای قبل با شدت بیشتری انجام میشده است. علت اصلی این مسئله را باید در این جست که روند اعزام دانشجوی بورسیهای در دولت خاتمی و هاشمی به شکلی بوده است که نه تنها منجر به تربیت بدنهی مجرب چندانی برای دانشگاهها نمیشده است؛ بلکه عمدتاً به هدف صرف مبادلهی دانشجو صورت میگرفت. یعنی برای اکثر مسئولین وزارت علوم، صرف ارسال دانشجو و داشتن دیپلماسی علمی با کشورهای دیگر، هدف بوده است. طبیعی است که این رویه غلط، در بهترین حالت و در صورت عدم وجود تعمد در طراحی آن، منجر به تربیت بی هدف و بدون استراتژی بدنه برای وزارت علوم، مدرک گرایی صرف (آن هم از نوع مدرک صرفاً خارجی)، امکان نفوذ در شخصیتهای علمی آینده کشور، تأمین نیازهای علمی کشورهای بیگانه با پول، نیروی انسانی، فضا و سایر امکانات کشورمان؛ نتیجهی دیگری در بر نخواهد داشت.
بهعنوان مثال اینکه بخشی از دانشجویان بورسیهای دولت سید محمد خاتمی، تبدیل به پیاده نظام جریانات سیاسی در دولت بعد شدند. همچنین حمیدرضا جلایی پور، از اعضای شورای مرکزی جبهه منحلهی مشارکت در کتاب جامعه شناسی جریانهای اجتماعی در صفحه 227 اینچنین از بورسیههای دولت هاشمی میگوید: «حلقهی سوم این جنبش (دوم خرداد) را باید در آن 2500 دانشجویی که در دوران هاشمی رفسنجانی برای دورهی دکتری به خارج از کشور، انگلستان، کانادا، استرالیا و فرانسه اعزام شده بودند جستجو کرد. برخی از این دانشجویان در پارهای از انجمنهای اسلامی به صورت کانون فکری- سیاسی فعال بودند. به یاد دارم در سال 1375 که گروههای فشار در دانشگاه تهران و امیرکبیر به جلسات سخنرانی دکتر سروش حمله میکردند و عرصه بر او تنگ شده بود به عنوان دانشجوی دکتری در دانشگاه لندن و دبیر انجمنهای اسلامی انگلستان با همکاری دیگر اعضای انجمن دکتر سروش را به انگلستان دعوت کردیم. او به مدت 6 ماه برای دانشجویان بورسیهای که هم اکنون تعدادی از آنها از فعالان جنبش دانشجویی هستند، جلسات مختلف بحث و گفت و گو داشت، مانند محسن میردامادی و محمدرضا خاتمی که در این دوره نقش کلیدی در حزب و روزنامهی مشارکت دارند و در رأس فهرست نمایندگان منتخب تهران قرار گرفتند»
تیم مد نظر برای وزارت علوم در دولت تدبیر و امید، با احساس خطر و با فرض اینکه همین رویه غلط، سیاسی و البته خائنانه در دولتهای قبل؛ اینبار و در دولت نهم و دهم برای اهداف انقلاب به اجرا درآمده است (که اگر چنین بود نیز کار اشتباهی نبود)، اقدام به طراحی عملیات رسانه¬ای-اداری برای حذف این افراد نمودند. جریان توسعهی تعاملگرا، بنا داشت با اجرای این پروژه، بهطور همزمان به اهداف زیر نائل شود:
1- مسموم کردن فضا علیه جریان مؤمن انقلابی
2- سیاه نمایی از دولت قبل در راستای یکی از استراتژیهای کلان و اصلی دولت روحانی
3- ایجاد خفقان رسانهای برای رایآوری گزینه افراطیِ وزارت علوم در مجلس
4- ایجاد زمینه برای پیاده سازی مجدد پروسهی نفوذ افراد بیسواد، ضددین و ضد انقلاب، وابسته و غرب زده در ساختار علمی کشور
عدم اهتمام به اسلامی سازی علوم انسانی:
علوم انسانی، بهعنوان خط مقدم تقابل فکری اسلام و غرب، از جمله حوزههایی است که به علت عدم اهتمام صحیح مسئولین بخصوص در سالهای بعد از انقلاب فرهنگی، هنوز محل عرض اندام افرادی است که بعضاً به خدا نیز اعتقادی ندارند. در نتیجه انقلاب فرهنگی که به علت جبر شرایط و نه میل باطنی، مدیران کشور را مجبور به تعطیلی چندین سالهی دانشگاهها نمود؛ عملاً تغییری سخت افزاری ایجاد کرد. در این بین چون برنامهای صحیح از سوی متولیان امر برای تغییر نرم افزاری رخ نداد؛ بعد از انقلاب فرهنگی شاهد ورود اساتیدی به ظاهر انقلابی، مسلمان و معتقد به دانشگاهها بودیم که خیلی زود برخی از این اساتید، به افرادی به مراتب منحرفتر از اساتید زمان پهلوی تبدیل شدند. هر چند در این بین اکثر اساتید ساختار جدید، اساتید متعهد و دلسوز بودند؛ ولی اقلیتی صاحب نفوذ و البته دیکتاتور که اجازه تجدید ساختار به غیر را نمیدادند؛ کم کم طرح نفوذ در ساختار علمی کشور را تکمیل کردند. در این میان افرادی چون هاشم آغاجری جانباز هم دیده میشوند که بعد از مدتی تا سرحد صدور حکم ارتداد نیز پیش میرود.
لغو شتابزده تصمیمات صحیح:
متاسفانه در دولت آقای روحانی، نسبت به اصلاح نسبی این روند براندازانهی به ظاهر علمی نیز واکنشهای سختی صورت گرفت. طوری که اندک اصلاحات صورت گرفته در دولت قبل، با سرعت معناداری به حالت پیش بازگشتند. برخی مدیران و روسای دانشگاه و وزارت علوم در دولت روحانی، برای سرعت محیر العقول عقب گرد هیچ دلیل قانع کنندهی جز تصویب آن در دولت احمدی نژاد ارائه نمیدادند. لغو تصمیمات انقلابی و البته اصولی در حوزه تفکیک جنسیتی، لغو ساختار علمی و عادلانه و غیر انحصاری گزینش دانشجوی دکترا، توقف مراحل طی شدهی اسلامی سازی علوم، بازگرداندن معدود دانشجونمایان پیاده نظام جریانات ضد انقلاب به دانشگاه، اعطای مجدد مجوز به برنامههایی چون اردوی مختلط، کنسرت غیرمجاز و ... از جمله این تصمیمات است.
اخراج اساتید متعهد:
در دو سال بعد از انتخاب حسن روحانی، جریان نفوذ که در وهلهی اول به دنبال نفوذ در رأس هرم وزارت علوم بود؛ تمامی تلاش رسانهای و حقوقی خود را جهت انتخاب وزیری که به بهترین شکل پروسه نفوذ را تکمیل کند، انجام داد. این جریان که از خلأ مدیریتی بعد از انقلاب فرهنگی استفاده کرد و طی حرکتی برنامه ریزی شده و آرام، اساتید ضد انقلاب و یا غیر متعهد را در دانشگاهها طی پروسهای 16 چند ده ساله نفوذ داد؛ دانشگاه را به محملی جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی و نه پیشرفت علمی، تبدیل کرده بود. این روند در دولت احمدی نژاد متوقف نگردید ولی اندکی از سرعت آن کاسته شده بود. در این حین، کم و بیش اساتید مؤمن، انقلابی و متعهد نیز در هیئت علمی دانشگاهها اجازه ورود پیدا کردند. با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، طی چندین پروژه هدفمند، قشر حزب اللهی و مؤمن دانشگاهی مورد هجمه قرار گرفتند. از جمله میتوان به پروژهی «حذف دانشجویان بورسیهای» اشاره نمود.
بهعنوان مثال دکتر احمد چلداوی، عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت و رئیس سابق این دانشگاه، طی مصاحبهای از انواع ترفندهای جریان فتنه برای حذف اساتید مؤمن دانشگاه علم وصنعت پرده برداری نمود. این استاد خاطر نشان کرد که مدیران فتنه گر این دانشگاه با ترفندهایی چون صدور احکام یکساله برای اساتید با سابقهی کمتر، سرقت برخی مدارک در پروندهی استخدامی ایشان و .... به حذف به ظاهر قانونی 40 نفر از این اساتید در دانشگاه علم و صنعت پرداختهانداند 24 همچنین اقدام به حذف 300 استاد هیئت علمی دانشگاه پیام نور به بهانه نداشتن فراخوان جذب از دیگر پروژههایی است که به دلیل وجود بدنهی مدیریتی سیاسی در وزارت علوم، در تابستان 1394 کلید خورده است.
4- نفوذ اقتصادی:
نفوذ اقتصادی عمدتاً با هدف تسلط اقتصادی بر کشور تحت نفوذ صورت میگیرد تا اقتصاد آن کشور را وابسته به خود نماید. زیرا در حوزه اقتصادی بر خلاف حوزه علمی، آنچه از کسب اطلاعات و اخبار محرمانه، بیشتر میتواند منجر به تأمین منافع دولتهای بیگانه شود؛ ایجاد وابستگی و عدم کسب استقلال اقتصادی است. در چنین شرایطی کشور هدف خودبخود در حیاتیترین حوزه، وابسته به دولتهای بیگانه میشود که زمینهی نفوذ در سایر حوزهها را نیز به وجود میآورد. اما اگر بخواهیم همانند منظومه گفتمانی رهبر انقلاب، نفوذ اقتصادی را نیز در دو سطح فکری و عملی ببینیم، نفوذ فکری همان تغییر گفتمان مورد نظر مسئولین از گفتمان انقلاب به گفتمان مطلوب دشمن است. اتفاقی که در مسئولین دولت سازندگی و نیز اعتدال به وفور مشاهده میشود. اما نفوذ عملی در حوزهی اقتصادی، آثاری دیرتر ولی ریشهایتری دارد. برخی مصادیق نفوذ اقتصادی را میتوان در ادامه مشاهده نمود:
تئوریزه کردن وابستگی:
با روی کار آمدن جریان تعاملگرا در سال 1392 و تمرکز محض بر تعامل برای رفع همهی مشکلات کشور، رهبر انقلاب بر مفهوم همه «اقتصاد مقاومتی» تاکید ویژهای نمودند. مفهومی که از سالهای قبل و با سردادن زمزمهی رابطه با آمریکا برای رفع مشکلات در دولت دهم نیز با ابتکار ایشان مطرح شده بود. اما ایشان با دیدن شرایط و تلاش جریانی برای «تئوریزه کردن وابستگی»25، این تاکیدات را بیشتر نمودند. در این میان شاید بتوان گفت اشاره غیر مستقیم رهبر انقلاب به برخی تئوریسینهای جریان توسعهی وابسته و اظهارات آنهاست. از جمله این اظهار نظر معروف و البته قدیمی از محمود سریع القلم: «ما در دنیا لفظ، مفهوم و تعبیری به نام استقلال اصلاً نداریم. استقلال تعبیری است که در دههی 1950 میلادی کشورهای آفریقایی برای دورهی استعمارزدایی استفاده میکردند. مفهومی بود که مؤثر افتاد و در کسب حاکمیت ملی برای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی مفید بود، اما امروز لغت استقلال کاربرد ندارد»26.
همانطور که مشهود است، بیشترین تاکید رهبر انقلاب بر کلیدواژه اقتصاد مقاومتی، در سال 1392 بوده است. علت اصلی این مسئله، روی کار آمدن دولتی بود که از بدو پیدایش، مبنای کار خود را توسعه برونزا و وابسته قرار داده بود. همچنین بیشترین فعالیت ایشان حول این مفهوم، در این بازهی زمانی بوده است. بهطور واضح میتوان به ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی از سوی ایشان در 29 بهمن 1392 اشاره کرد.
تضعیف اقتصاد مقاومتی و پیشرفت درونزا:
در مقابل، مسئولین دولتی علیرغم اینکه در کلام خود را همسو با منویات رهبر انقلاب نشان میدادند؛ بارها با اظهارات نسنجیده و نابخردانه، به تضعیف این ایدهی ناب در عرصه اجتماع پرداختند. در این راستا، اکبر ترکان در نشست تخصصی صنعت خودرو (!)، بعد از تخریب شدید توان کشورمان در حوزه خودروسازی گفت: «بگذارید با خود روراست باشیم. ما به جز پخت آبگوشت بزباش و قورمه سبزی در هیچ تکنولوژی صنعتی نسبت به جهان برتری نداریم»27
محمد جواد ظریف نیز در سخنانی مشابه، با تضعیف توان صنعت دفاعی کشورمان، پا را از این فراتر نهاد و بهصورت غیرعامدانه گرای حملهی نظامی به دشمن را داد. وی در مراسمی که به مناسبت 16 آذر 1392 در دانشگاه تهران برگزار شد گفت: «آمریکا میتواند به یک بمب تمام سیستم دفاعی ایران را از کار بیندازد!». البته ظریف بعداً به خاطر این سخنان تلویحاً معذرت خواهی کرد. این سخنان نابخردانه مدتها بعد عتاب رهبر معظم انقلاب را نیز در برداشت: «یک وقتی یکی از مسئولین کشور دربارهی مسائل نظامی یک نظری داده بود که خب مطابق واقع نبود؛ بنده گفتم یک "تور نظامی" برای مسئولین کشور قرار بدهید؛ بیایند یک خردهای در محیطهای نظامی گردش کنند، حقایقی را، واقعیّاتی را ببینند، معلوماتشان نسبت به موجودیِ نظامی کشور بالا برود. حالا در مورد مسائل علمی هم متأسّفانه گویا همینجور است؛ باید یک "تور علمی" بگذاریم برای مسئولین در بخشهای مختلف»28. همچنین در اوایل سال 1393 نعمت زاده، وزیر صنعت و معدن، بعد از عمل جراحی گوش در آلمان، اظهار داشته است که با تکنولوژیای این عمل را انجام داده است که ایران تا 80 سال دیگر هم به آن نمیرسد.
اینگونه سخنان یادآور افاضات روشنفکران دوره پهلوی و یا به قول مقام معظم رهبری روشنفکران قجری است. از جمله حسن تقی زاده که گفته بود: «ما باید از فرق سر تا نوک انگشتان پا فرنگی شویم» یا رزم آرا (نخست وزیر در زمان محمد رضا شاه) که اظهار داشته بود: «ایرانیها بدون کمک غرب یک لولهنگ (آفتابه) نمیتوانند بسازند».
نفوذ مدیریتی- اقتصادی:
قبل از امضای اولیه برجام توسط مذاکره کنندگان هستهای، زمزمههایی مبنی بر نقاط ضعف اقتصاد ایران و وابسته خیز بودن آن به گوش میرسید. این مسئلهای است که در طی چندین دهه و با روی کارآمدن مسئولین اقتصادی که بعضاً اعتقادی به پیشرفت درونزا نداشتند، ما را به وضعیت کنونی رسانده است. هرچند دستاوردهای انقلاب نسبت به کشورها و شرایط مشابه خیلی مناسب است، ولی نارضایتی رهبر انقلاب و سایر دلسوزان، حاکی از کم کاری سهوی و بعضاً عمدی در این زمینه است. افزایش روحیه تجمل گرایی که در اثر نفوذ فرهنگی در دورهی سازندگی رخ داده است، وابستگی به اقتصاد جهانی طی پذیرش سیاستهای تعدیلی آنها، مقروض شدن به بانک جهانی و چیزی مشابه آنچه امروز بر یونان رفته است و ... همگی از آثار پیشرفت برونزای مد نظر جریان نفوذ اقتصادی است. جریان که با نفوذ فکری - اقتصادی جای پای خود را در عرصه مدیریت اقتصادی کشور باز کرد.
منابع:
1- عباس شادلو، احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، تهران، انتشارات مؤلف، 1385، ص 165.
2- علی دارابی، کارگزاران سازندگی از فراز تا فرود، تهران، سیاست، 1381، ج اول، ص 29.
3- همان، ص 34.
4- عزتالله نوذری، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، شیراز، نوید شیراز، 1380، ج اول، ص 270.
5- همان، ص 276.
6- رحمتالله صادقی، هاشمی رفسنجانی در بوتهی نقد، تهران، سازمان انتشارات گفتمان، 1378، ص 20.
7- همان، ص 22.
8- عباس شادلو، احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، تهران، انتشارات مؤلف، 1385، ص 170.
9- عباس شادلو، تکثرگرایی در جریان اسلامی، انتشارات وزراء، 1386، ص 63.
10- عباس شادلو، احزاب و جناح های سیاسی ایران امروز، تهران، انتشارات مؤلف، 1385، ص 178.
11- عباس شادلو، احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، تهران، انتشارات مؤلف، 1385، ص 177.
12-همان، ص 179.
13-شهریار زرشناس ، مصاحبه با خبرگزاری نسیم مورخ 20/1/1393
14-«روزنامه وقایع الاتّفاقیّه»، مصاحبه با «حجاریانّ»، 27/4/1384
15- (خبرگزاری «ایلنا»، مصاحبه با «حجّاریان»، 28/11/1383
16- («حسین سلیمی»، پیشین، ص 61
17- («حسین سلیمی»، پیشین، ص17
18-چرا روحانی قانون امر به معروف را ابلاغ نکرد؟-انتخاب، 1/5/1394
19-اظهارات حسن روحانی درباره عوامل فتنه 25 بهمن 1389
20-نشست خبری نوبخت با خبرنگاران، 10/2/1393
21 -بیانات در دیدار مسئولین، 18/6/1394
22 -دیدار هنرمندان با رئیس جمهور در تالار وحدت، 18/10/1392
23- JCPOA
24-فتنه ای جدید در وزارت علوم، 12/7/1394، مصاحبه دکتر احمد چلداوی، سایت خبری تحلیلی الف
25- رهبر معظم انقلاب در بیانات روز اول سال 1393 فرمودند: « اگر یک کسی است که روح استقلال ملّی را نشانه میرود ـ الان هستند کسانی که صحبت استقلال که میشود، استقلال را مسخره میکنند، میگویند این عقبافتادگی است، استقلال چیست ـ و میخواهد وابستگی را تئوریزه کند، استقلال را مسخره کند....».
26- سریعالقلم، محمود، عقلانیت و آیندهی توسعهیافتگی ایران، ص288.
27-پایگاه خبری تحلیلی جهان نیوز، 19/8/1393
28-سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع اساتید و نخبگان دانشگاهی،1393
منبع:تسنیم